بررسی تأثیر قرمز و آبی بر عملکردهای کار شناختی

ساخت وبلاگ

Tiansheng Xia 1 † ، Lu Song 2 † ، Ting T. Wang 3 ، Ling Tan 1 و Lei Mo 1*

  • 1 دانشکده روانشناسی و مرکز مطالعات کاربرد روانشناختی ، دانشگاه طبیعی چین جنوبی ، گوانگژو ، چین
  • 2 دانشکده پرستاری ، دانشگاه پزشکی چینی گوانگژو ، گوانگژو ، چین
  • 3 مرکز تحقیقات روانشناسی و آموزش ویژه ، انستیتوی ملی علوم آموزش ، پکن ، چین

مطالعات قبلی در مورد تأثیر رنگ بر عملکردهای کار شناختی و منجر به دو دیدگاه مختلف شده است. برخی از محققان فکر می کنند که تأثیر قرمز و آبی بر کارهای شناختی با دشواری کار تعدیل می شود و سایر محققان نشان می دهند که تأثیر بیشتر به نوع کار بستگی دارد. مطالعه حاضر این عوامل را برای بررسی تأثیر رنگ بر عملکرد کار شناختی ترکیب کرده است. در آزمایش 1 ، ما دشواری کار را برای بررسی تأثیر قرمز و آبی بر عملکرد کار با جزئیات گرا (کار تصحیح) دستکاری کردیم ، در حالی که در آزمایش 2 ما برای بررسی تأثیر قرمز و آبی بر کار خلاق ، مشکل کار را دستکاری کردیمعملکرد (آزمون همکاران از راه دور). نتایج نشان داد که قرمز باعث افزایش عملکرد در یک کار ساده با جزئیات می شود. با این حال ، Blue عملکرد را در یک کار با جزئیات با جزئیات و همچنین در هر دو کار خلاق ساده و دشوار بهبود بخشید. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که نوع و دشواری کار در کنار هم تأثیر رنگ را بر عملکردهای شناختی تعدیل می کند.

رنگ همه جا است و نقش مهمی در تجربه افراد جهان دارد (الیوت و همکاران ، 2007). انسانها با دنیایی روبرو می شوند که با رنگ متلاطم است. رنگ در رویاهای ما وجود دارد. رنگ محققان را برای مدت طولانی مجذوب کرده است و تحقیقات رنگ فراتر از زیبایی شناسی رنگ به ارتباط بین رنگ و عملکرد روانشناختی در انسان است (الیوت و مایر ، 2014 ؛ الیوت ، 2015).

اثر روانی رنگ به طور گسترده مورد بررسی قرار گرفته است ، با بیشتر مطالعات بر روی رنگ های قرمز و آبی متمرکز شده است (مهتا و زو ، 2009) زیرا آنها دو از سه رنگ اصلی هستند ، و به دلیل قرمز بودن رنگ موج بلند و آبی کوتاه استرنگ موجقرمز و آبی هر دو به معنای جسمی از نظر نماینده هستند. برخی از مطالعات نشان داده اند که قرمز عملکردهای وظیفه را در مقایسه با آبی تقویت می کند (استون ، 2003 ؛ الیوت و آرتس ، 2011 ؛ ژانگ و هان ، 2014). برخی دیگر دقیقاً نتایج متضاد را پیدا کرده اند (الیوت و همکاران ، 2007). به عنوان مثال ، Kwallek و Lewis (1990) دریافتند که شرکت کنندگان در یک دفتر قرمز خطای کمتری نسبت به یک دفتر سفید مرتکب شده اند. یک مطالعه دیگر همچنین حاکی از آن است که هنگام انجام یک کار با تقاضای کم (ساخت یک سابقه کتبی در مورد دو جلسه رزرو بر اساس صوتی) ، عملکرد شرکت کنندگان در رنگ قرمز از محیط آبی بهتر بود (استون ، 2003). در مقابل ، تحقیقات دیگر نشان می دهد که قرمز باید عملکرد را در مورد کارهای فکری چالش برانگیز تضعیف کند (Soldat et al. ، 1997 ؛ Elliot et al. ، 2007 ؛ Shi et al. ، 2015 ؛ Thorstenson ، 2015). الیوت و همکاران.(2007) دریافت که در مقایسه با سبز و سفید ، درک مختصر از قرمز قبل از دو آزمون شناختی (به عنوان مثال ، یک آزمون آناگرام و یک آزمون ضریب هوشی) عملکرد مختل می کند.

تأثیر رنگ بر شناخت و رفتار در نتیجه ارتباطات آموخته شده مشاهده می شود (الیوت و همکاران ، 2007). در زندگی روزمره ، برخی از موقعیت ها در زمینه رنگ های مختلف اغلب با تجربیات خاص همراه هستند. هنگام مواجهه مکرر با این شرایط ، افراد می توانند ارتباطات خاصی بین رنگ ها و این تجربیات و/یا مفاهیم ایجاد کنند (مهتا و زو ، 2009). به عنوان مثال ، قرمز معمولاً با خطر و اشتباه همراه است (به عنوان مثال ، پاسخ های نادرست در جوهر قرمز مشخص می شوند). در مقابل ، آبی معمولاً با باز بودن و صلح همراه است (به عنوان مثال ، آسمان و دریا هر دو آبی هستند) (الیوت و همکاران ، 2007 ؛ گرند و سیا ، 2009).

مهتا و ژو (2009) در ادامه پیشنهاد كردند كه رنگ قرمز و آبی می تواند انگیزه های جایگزین را از طریق ارتباطات مختلف مربوط به قرمز و آبی القا كند. به طور خاص ، قرمز باید به دلیل پیوند با خطرات و اشتباهات ، باعث ایجاد انگیزه اجتناب شود و همین امر باعث می شود افراد برای جلوگیری از اشتباه و سقوط در معرض خطر ، توجه بیشتری به افراد کنند. بنابراین ، قرمز باید عملکرد را بر روی کارهای جزئیات گرا افزایش دهد (به عنوان مثال ، اصلاح متن و وظایف فراخوان که نیاز به توجه متمرکز و دقیق دارند). در مقابل ، آبی باید انگیزه رویکرد را القا کند زیرا آبی اغلب مربوط به باز بودن و صلح است ، که نشانگر یک محیط خوش خیم است که افراد را ترغیب می کند تا از استراتژی های نوآورانه به روشی اکتشافی تر استفاده کنند. از این رو ، آبی ، در مقایسه با قرمز ، باید عملکرد کارهای خلاقانه را ارتقا بخشد (به عنوان مثال ، انجمن های کلمه ، تست های ضریب هوشی و تست های استدلال آنالوگ ، که ارزیابی تفکر واگرا و منابع حافظه). این دیدگاه همچنین در تحقیقات دیگر ثبت شده است (Tanaka and Tokuno ، 2011).

الیوت و مایر (2012) بیشتر مطالعات قبلی را یکپارچه کردند و نظریه رنگ در متن را ارائه دادند ، که به تئوری یادگیری اجتماعی و زمینه زیست شناسی می پردازد. این تئوری نشان می دهد که رنگ دارای چندین ارتباط و اثرات است که به عنوان تابعی از زمینه متفاوت است. زمینه می تواند شامل دامنه باشد (به عنوان مثال ، قرمز در حوزه جذب دارای ارتباط مثبت است اما ارتباطات منفی در حوزه دستیابی مانند عملکرد وظیفه شناختی) و نوع کار (به عنوان مثال ، قرمز اثرات مثبتی بر کارهای سطح پایین ، جزئیات گرا دارد ، اما منفی استتأثیر بر کارهای سطح بالا که نیاز به دستکاری روانی دارند) (الیوت و مایر ، 2014 ؛ الیوت ، 2015).

با این حال ، مطالعات ذکر شده در بالا ممکن است یک عامل مهم ، یعنی دشواری کارها را نادیده بگیرد. متفاوت بودن با Mehta و Zhu (2009) که بر نقش انگیزه های مختلف ناشی از قرمز و آبی در انواع مختلف کار شناختی تأکید کرده اند ، مطالعات دیگر نشان می دهد که بسته به سطح دشواری ، همان رنگ می تواند سطوح مختلفی از اجراها را بر روی آن ایجاد کندهمان نوع کار شناختی. به عنوان مثال ، Soldat و همکاران.(1997) دریافت که برای همان نوع وظایف تجزیه و تحلیل ریاضی ، هنگامی که موارد آزمون دشوارتر بود ، دقت شرکت کنندگان در زمینه آبی بالاتر از متن قرمز بود. برعکس ، هنگامی که موارد آزمون آسان تر بود ، دقت شرکت کنندگان در زمینه های آبی و قرمز تفاوت معنی داری نداشت. استون (2003) همچنین دریافت که هنگام تکمیل سابقه کتبی کمتری ، زمینه قرمز برای انجام وظایف مفیدتر از سایر زمینه های رنگی بود و با انجام کارهای فزاینده ای دشوار ، عملکرد در متن قرمز بدتر بود. یعنی تأثیر قرمز و آبی بر کارهای شناختی ممکن است با دشواری کارها تعدیل شود. یکی از دلایل احتمالی این پدیده رابطه بین رنگ و برانگیختگی عاطفی است.

یک دیدگاه بسیار پذیرفته شده این است که رنگ های موج بلند (به عنوان مثال ، قرمز) می توانند باعث برانگیختگی بالاتری نسبت به رنگ های موج کوتاه (به عنوان مثال ، آبی) شوند (وکسنر ، 1954 ؛ رایت و آب باران ، 1962 ؛ جیکوبز و سوس ، 1975 ؛ والترز و همکاران.، 1982 ؛ استون ، 2003). وکسنر (1954) ارزیابی ذهنی شرکت کنندگان را ارزیابی کرد و دریافت که قرمز مربوط به صفت "هیجان زده" است و آبی مربوط به صفت "آرام" است. Jacobs and Hustmyer (1974) پاسخ های الکتریکی پوستی شرکت کنندگان را در محیط های مختلف نوری آزمایش کردند و نتایج نشان داد که شرکت کنندگان بالاترین برانگیختگی را در متن قرمز و به دنبال آن سبز ، زرد و آبی داشتند. والترز و همکاران.(1982) استدلال كرد كه برانگیختگی مرتبط با رنگ مربوط به موقعیت رنگ در طیف است: رنگهای موج بلند (به عنوان مثال ، قرمز ، نارنجی ، زرد) رنگهای برانگیختگی و موج کوتاه (به عنوان مثال آبی ، نیلیو ، هستند. و بنفش) رنگهای آرام و سبز در موقعیت میانی رنگ خنثی است. Bagchi and Cheema (2013) همچنین مستند كردند كه پس زمینه قرمز (در مقابل آبی) پرش های بالاتر را در مناقصه حراج ایجاد می كند ، احتمالاً به این دلیل كه تجاوز به رنگ قرمز از طریق برانگیختگی ایجاد می شود.

اگرچه رابطه بین رنگ و برانگیختگی عاطفی هنوز مورد بحث است (Wright ، 1998 ؛ Fehrman and Fehrman ، 2004 ؛ Elliot et al. ، 2007) ، نظریه کلاسیک رابطه بین دشواری کارها و برانگیختگی عاطفی ، به نام Yerkes-قانون Dodson ، یک چارچوب ممکن برای مفهوم سازی این رابطه فراهم می کند (Yerkes and Dodson ، 1908 ؛ Diamond et al. ، 2007). طبق قانون Yerke s-Dodson ، هنگامی که کارهای ساده دستکاری می شود ، برانگیختگی بالا (مربوط به قرمز) از برانگیختگی کم (مربوط به آبی) سودمندتر است. در مقابل ، هنگامی که کارهای دشوار دستکاری می شوند ، برانگیختگی کم (مربوط به آبی) از برانگیختگی زیاد (مربوط به قرمز) سودمندتر است.

بر این اساس ، ما پیشنهاد می کنیم که نوع و دشواری کارها به ترتیب اثر رنگ را از طریق انگیزه و برانگیختگی تعدیل می کند. با ادغام دو خط تحقیق (ارتباط بین رنگ و انگیزه و بین رنگ و برانگیختگی) ، مطالعه حاضر ایده های اساسی در مورد تأثیر قرمز و آبی بر عملکرد کار شناختی ارائه می دهد: برای یک کار ساده با جزئیات ، قرمز ،در مقایسه با آبی ، نقش مثبتی در انگیزه و برانگیختگی دارد. در مقابل ، برای یک کار خلاقانه دشوار ، آبی ، در مقایسه با قرمز ، نقش مثبتی در انگیزه و برانگیختگی دارد. با این حال ، برای یک کار با جزئیات دشوار ، با توجه به فرضیه انجمن های انگیزه رنگ ، قرمز از مزیت انگیزه برخوردار است و بنابراین می تواند عملکرد وظیفه را تقویت کند ، در حالی که آبی با توجه به فرضیه ارتباطات رنگی و در نتیجه ، در برانگیختگی دارای یک مزیت در برانگیختگی است. آبی می تواند عملکرد کار را ارتقا بخشد. به همین ترتیب ، برای کار خلاقانه ساده ، قرمز در برانگیختگی از مزیت برخوردار است ، در حالی که آبی از مزایای انگیزه برخوردار است. از این رو ، برای تأثیر رنگ بر روی کار با جزئیات ساده و عملکردهای خلاقانه دشوار ، می توانیم نتایج آنها را انتظار داشته باشیم ، در حالی که تأثیر رنگ بر کار با جزئیات دشوار و عملکردهای خلاق ساده یک سوال اکتشافی در مطالعه حاضر بود.

برای بررسی بیشتر نقش رنگ در عملکردهای شناختی ، مطالعه حاضر در مورد تأثیر قرمز و آبی بر عملکرد در انواع مختلف کارهای شناختی (به عنوان مثال ، وظایف با جزئیات گرا و کارهای خلاقانه) با سطح دشواری های مختلف بررسی شده است (به عنوان مثال ، سادهو دشوار) ، و تفاوت را به دلیل انگیزه و برانگیختگی ناشی از قرمز و آبی آزمایش کرد. ما وظایف مورد استفاده Mehta و Zhu (2009) را به کار بردیم ، یعنی یک کار تصحیح متن (کار با جزئیات گرا) و یک کار ارتباط از راه دور (کار خلاق) در آزمایش فعلی. معیارهای تنظیم قرمز و آبی همان مواردی بود که در تحقیقات Mehta و Zhu (2009) بود ، اگرچه ما به جای رنگ پایه به رنگ خاکستری و نه سفید به عنوان رنگ پایه استفاده کردیم. این امر به این دلیل بود که خاکستری می تواند با رنگ قرمز و آبی در بعد روشنایی سازگار باشد و بنابراین به عنوان کنترل سخت تر از سفید بود ، به جدول 1 مراجعه کنید.

فارکس های ایرانی...
ما را در سایت فارکس های ایرانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : شبنم خلیلی بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 15:26